اکثر آدم هایی که از داغ دلشون می نویسن ... یا ادم هایی که واژه ی انتظار رو تو دفتر خاطراتشون هَجی می کنند ... دوست ندارن کسی دست به اون نوشته ها ببره ... اما نمی دانم چرا هر گاه می خوام درد و دلی کنم، دوست دارم به جای زدن قفل بر دفتر خاطراتم ، فریاد کنم. هر چی تو خودم ریختم این همه تنهایی و غم و ،خسته شدم ... شایدم کاسه ی صبرم از این همه سکوت نابجا فوران کرده ...
****************
دارونـــــدارمو ببر
فقط ازپیشم برو
میخوام فراموش بکنم
لحظه های باتوبودنو
مـــــیخوام ازیادببرم
که روزی عاشقت بودم
بااون نگاه شیشه ایت
دوردونه ی چشات بودم
******************
یــادت مـیادبی قراریم اون همه چشم انتظاریم
اشکهای بی حدوجاریم تموم عشق وبی خوابیم
یادت میادچطوری من عـاشق ومجنونت شدم
دلـودادم بــه دســت تو شدی گل توی خونه م
یــادت میادشـبهاهمش می خوابیدیم به عشق هم
توفکرورویامون بودیم مــامـی مـردیـم برای هم ا
مـاحـالاچی نازنین رفتی نموندی عزیزم
اشکال نداره واسه من عادت شده هی میسوزم
نظرات شما عزیزان:
|