کاش پاییز بودم ........کاش پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد می گشت
افتاب دیدگانم سرد می گشت
آسمان سینه ام پر درد می شد
نا گهان طو فان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچون باران
دامنم را رنگ می زد
وه ....چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ... شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد
در شرار آتش درد ی نهانی
نغمه من ........
همچو آواینسیم پر شکسته
عطر غم میریخت بر دلهای خسته
پیش می رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی .
پشت سر :
منزلگه اندوه درد و بد گمانی
نظرات شما عزیزان:
|