دلتنگیهایم از دوری توست
تو که در آن غروب جدایی تنها مسافر جاده ها شدی
و کوله بارت را پر از یاس های سپید کردی
تا بهای هنگفت عشق را بپردازی و عاشقانه بازگردی
من چشمانم را به امتداد جاده دوخته ام
می دانم که روزی خواهی آمد
آن روز که
عشق
نایاب ترین عنصر زندگی انسانهاست
*******
فراموشم مکن ای گل ،در این یلدای ظلمانی
هوای گریه دارم من ، در این شبهای بارانی
غمت دریای طوفان زا و من در کشتی عشقت
اسیر موج و سرگردان در این دریای طوفانی
نمیدانی که دور از دامن مهر تو می لرزد
دلم چون مرغ دور از لانه در برف زمستانی
همیشه چشم من مشتاق دیدار تو می ماند
بیا روشن بکن چشمانم ای ماه شبستانی
دلم با بوی گل آید به دیدار تو پنهانی
به زلفت پیچد و گردد گرفتار پریشانی
بیا ای نازنین ، جانم نثار مَقدَمَت سازم
نوازش کن تو جانی را که گردد بر تو قربانی
درون کاسه ی طاقت ، نهالِ صبر پروردم
نمی دانم که می دانی غمم را یا نمی دانی؟
نظرات شما عزیزان:
|