هي فــــــلاني
دورم را حصار نکــــــــش …
بگذار پرســــــــه بزنم …
گم شوم …
زخمـے شوم …
حتـے بگذار گاهـي درد بکشمــــ …
دورمـــــ را حصار نکش …
من ِ محصور، شبیه من نیست دیگر...
****************
ديشب خـدا آروم صـــدام كـــرد و گفــــت : خــــــــوابي ؟
عشــــقت داره قــــربون يــكي ديـــگه ميــره...
اونـــوقت تـــو راحت خوابيـــــدي ؟؟؟!!!
لبخنــــدي زدم و گفتــــم : خـــــدا جونم "
اين همون مخــــلوقي هست كه وقتــــي آفريديـــش به خودت آفـــــرين گفتي . .
**************
امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای بی تو بودن هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده … تنهای تنها میون این همه آدم سخته. دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم وقتی نگاه می کنم وتا فرسنگها کسی را پشت و پناهم نمی بینم خسته شدم از این همه لبخند زورکی از این همه بهونه الکی

به سلامتي اون دختري که وقتي تو خيابون يه لکسوز واسش بوق ميزنه بازم سرشوميندازه پايين و زير لب ميگه:اگه 730 هم داشته باشي... چرخ پرايد عشقمم نيستي!!!
************
نظرات شما عزیزان:
|